آسمانه ایران کهن The Heaven of Ancient Iran

پژوهشهای ایران باستان و زبانهای کهن On the ancient Persians civilization and old Iranian languages

آسمانه ایران کهن The Heaven of Ancient Iran

پژوهشهای ایران باستان و زبانهای کهن On the ancient Persians civilization and old Iranian languages

کرپورتر مرد نگاره ها

گشتاری در پاسارگاد 

بخش دهم: کرپورتر مرد نگاره ها 

 سسس

خانواده هنرمند-سن پترزبورگ و تالار نیروی دریایی- رابرت کرپورتر در کنار سرجان مور- ازدواج با شاهزاده- اولنین کارگردان ایران شناسان- شیفته ایران باستان- کنجکاوان پیشنین- اولنین و گروتفند- پیشنهاد شگفت انگیز- آغاز سفر کرپورتر- عباس میرزا و فتحعلی شاه- اصفهان و هنر زیبای ایرانی- به سوی پارس- کرپورتر در دشت مرغاب- آرامگاه کوروش بزرگ و مرد بالدار- نقش رستم- تخت جمشید بهشت پیکره ها- بیستون و کوه زیبا- تاق بستان- نشان شیر و خورشید- بازگشت- نگاره ها و یادداشتها- زندگی کرپورتر تا مرگ- آغاز باستان شناسی نوین

اگر «گروتفند» راز ساختمان سنگی دشت مرغاب را گشود، « رابرت کرپورتر» آن ساختمان و دشت را به جهانیان نمایش داد. کار کرپورتر در نشان دادن سازه های ایران کهن چنان شگفت انگیز بود که گزافه نیست او را هم تراز کسانی چون «سرهنری راولینسن» در خوانش نوشته های میخی بیستون و پرده برداشتن از زبانهای باستانی خاور نزدیک بدانیم. نگاره ها، طرحها و نقشه هایی که او در دهه دوم سده نوزدهم میلادی از ایران، طبیعت، مردم، یادمانهای کهن و سنگنبشته ها کشید، چشم اندازی روشن از این سرزمین و تاریخ کهن آن را فراروی جهانیان گذاشت. کرپورتر از نخستین بزرگان ایران شناسی بود و ایران شناسی، نیای دانش شناخت خاورنزدیک باستان.

با پخش یادداشتها و نمایش نقاشی هایی که کرپورتر از ایران کشید، این سرزمین دیگر کشوری دورافتاده و پرت نبود. از این پس آنچه که جهان غرب در کتابهای کلاسیک یونانی و رومی و گاهی در عهد عتیق و نوین جستجو می کرد، در این نوشته ها و نگاره های کرپورتر می یافت. کار ارزشمند و برجسته کرپورتر از آنجا بود که نقاشی هایش با هدف گردآوردن مجموعه ای از نگاره های یادمانهای کهن و همچنین بررسی و پژوهش شرق شناسان درباره آنها بود. پس این نگاره ها نخستین دستاورد دانشی درباره شرق کهن به ویژه آغاز پژوهشهای ایران باستان در دانشگاههای اروپا بود. زیرا آنها چنان هنرمندانه، دقیق و زیبا کشیده شده بودند که ریزترین بخشها و سنگها چه سالم و چه آسیب دیده را از یادمانهای هخامنشی، ساسانی، میان رودان و همچنین نوشته های میخی و پارسی میانه را نمایش می دادند. این نگاره ها در روزگاری که هنوز دوربین های عکاسی نبود، چگونگی یادمانهای کهن و میزان و میزان آسیب دیدگی آنها را در آغاز سده نوزدهم نمایان می سازد. یادمانهایی که تا زمان کنونی برخی از آنها بسیار بیشتر آسیب دیده یا حتی از میان رفته اند.

شایسته است دانش کنونی ایران شناسی، باستان شناسی و زبانهای باستانی سپاسگذار چنین مردی باشد. مردی که رئیس «آکادمی هنرهای فاخر» در سن پترزبورگ او را سخت شیفته ایران باستان ساخته از او قول گرفته بود نگاره هایی دقیق از یادمانهای آن کشیده برایش بیاورد. پس ببینیم رابرت کرپورتر و آن کسی که او را به سوی ایران فرستاد که بودند، او چگونه به ایران آمد، چه کار کرد و ماجرایش چه بود. سپس نوشته ها و نگاره هایش را در دشت مرغاب پیگیری می کنیم.

«سر رابرت کرپورتر» (Sir Robert Ker Porter) در سال 1777 در خانواده ای هنرپرور در شهر «درهام» (Durham) در انگلستان چشم به جهان گشود. او برادر رمان نویسان نامدار «آنا ماریا پورتر» (Anna Maria Porter 1780-1832) و «جین پورتر» (Jane Porter 1776-1850) بود. از همان روزگار کودکی کرپورتر شیفته هنر شد چنانچه مادرش در سال 1790 او را به لندن برد تا در «آکادمی شاهی» (Royal Academy) زیر نظر «بنجامین وست» (Benjamin West) هنر نقاشی بیاموزد. هوش، توانایی و پیشرفت او چنان بود که در همان سالها، نگاره های زیبایی درباره دین مانند موعظه «سن جان» (St. John) (به سفارش کالج سن جان کمبریج) کشید. سپس به موضوعات جنگی روی آورد و نگاره هایی از میدان جنگ پدیدار ساخت. نگاره او به نام «توفان سرینگ پاتام» (The storming of Seringpatam) که در سال 1800 کشیده شد، کاری بزرگ و برجسته بود و او را به نام یک هنرمند نقاش زبانزد دیگر هنرمندان ساخت.

پس آوازه او به گوش روسها رسید. او را به سن پترزبورگ فراخواندند و در سال 1804 از سوی «تزار الکساندر یکم» (Tsar Alexander I) برای کشیدن نگاره های «پتر یکم» (Peter the great) در «تالار نیروی دریایی» این شهر (Admiralty Hall) گماشته شد. رفتن به روسیه دگرگونی بسیار ژرف در زندگی کرپورتر گذاشت. در سال 1806 هنگامیکه در این تالار نگاره می کشید، شاهزاده ای روسی به نام «مری ون شرباتوف» (Mary von Scherbatoff) را دید و شیفته او شد. با این همه، پس از پیمان اکتبر 1807 در تیلسیت (Tilsit) که میان روسیه و فرانسه بسته شد، او ناچار شد از آن کشور بیرون رود. زیرا برپایه این پیمان روسیه با ناپلئون بناپارت دشمن آنروز انگلستان آشتی کرده بود.

کرپورتر از روسیه به آلمان و سپس به انگلستان بازگشت. در آنجا او به گروه نظامی «سرجان مور» (Sir John Moor) پیوست و با بکارگیری هنر نقاشی خود، نقشه ها و استراتژی های جنگی او را پی ریزی کرد. همراه این گروه به اسپانیا رفت و تا هنگام مرگ مور در کنارش بود. در همین سالها کرپورتر «نامه ها از پوتاگالند و اسپانیا، هنگام پیشروی سربازان در فرماندهی سرجان مور» (Letters from Pootugaland Spain, written during the march of the troops under Sir John Moor) را به چاپ رساند که در آنها نگاره های زیبایی از صحنه های نبرد سربازان، آتش و دود به چشم می خورد. او سپس در همان هنگام، دیگر یادداشتهایش بنام «طرحهای مسافرت ها در روسیه و سوئد در سالهای 1805 تا 1809» (Travelling sketches in Russia and Sweden during the years 1805-1808) را نوشت. به زودی تزار از او خواست که به روسیه رفته و در سال 1811 به سن پترزبورگ بازگشت و آنجا با مری شرباتوف ازدواج کرد.

این ازدواج سرنوشتی دیگر را برای کرپورتر پی ریزی کرد. چرا که مری شرباتوف شاهزاده روسی دختر عموی «الکسی نیکولاویچ اولنین» (Alexei Nikolaevic Olenin 1764-1843) یکی از سرشناسان نامدار روسی بود که سال 1811 رئیس کتابخانه عمومی سن پترزبورگ و از سال 1817 ریاست آکادمی «هنرهای فاخر» (Fine Arts) را داشت. اولنین خود پژوهشگر زبانهای باستانی، تاریخ، هنر، باستان شناسی و یک نقاش و پیکره تراش بود. او را نیای رشته فرهنگ و زبانهای باستانی در دانشگاههای روسیه می شناسند و نخستین گروه باستان شناسی روسی بدست او سازماندهی شد.

از هنگامیکه نگاه ها به یادمانهای باستانی ایران با یادداشتهای مسافرانی چون «جان چاردین» (Jan Chardin)، «لی بروین» (Corneille Le Bruyn)، «نیبور» (Carsten Neibuhr) و «موریه» (James Morier) برانگیخته شد، اولنین به ارزش نگاره هایی که برخی از آنها از سازه های ایران کهن کشیده و با خود به اروپا آورده بودند، پی برده بود. اما از یک چیز بسیار گله می کرد. آن نگاره ها بسیار خام و ناپخته کشیده شده و آگاهی شایسته ای از یادمانها نمی دادند. زیرا کنجکاوان پیشین در نقاشی چیره دست نبوده گذشته از این، آنها برای کارها و ماموریت های دیگر به ایران رفته و زمان بسیار اندک را به دیدار از یادمانها پرداخته بودند. با این همه، بررسی همین چند نگاره اولنین را آگاه ساخت که شرق به ویژه سرزمین ایران گنجهایی بسیار را درخود دارد.

آرزوی او این بود که بتواند یادمانهای ایران را از نزدیک دیده آنها را بیشتر بررسی کند. اما سفر به ایران برایش سخت بود. چرا که روسیه درگیر نبرد با ایران شده بود. او تلاش کرد خود را با همان نقاشی ها سرگرم ساخته نگاره هایی از یک یادمان را که در بایگانیش بود، در کنار هم گذاشته بتواند سیمای حقیقی آنها را برای خود بازسازی کند. شگفت آور است اولنین همان کسی است که هنگامیکه سرپرستی کتابخانه عمومی سن پترزبورگ را داشت، رونوشتی از سنگنبشته ای را که پیشتر «سرگور اوزلی» (Sir Gure Ousely) از دشت مرغاب آورده بود، برای گروتفند فرستاد و از او خواست این نوشته را بررسی و رازگشایی کند. گروتفند آلمانی از خوانش همین رونوشت نام کوروش را دید و همین نسخه راهی بود که او آرامگاه کوروش بزرگ را شناسایی کند. پس اگر اولنین را کارگردان داستان ایران شناسان بدانیم سخنی گزافه نگفته ایم!

نگاه به نگاره ها و بررسی آنها او را هرگز خوشنود نکرد. سرانجام به این ایده رسید که برای شناخت گنجهای باستانی ایران باید به این سرزمین مسافرت کرد و نگاره هایی دقیق از یادمانها کشیده آنها را دوباره بررسی کرد. اولنین بهتر از شوهر خویشاوندش رابرت کرپورتر که جوانی ماجراجو و هنرمندی نقاش بود، کسی را سراغ نداشت! او کرپورتر را نزد خود فراخواند و او را برای سفر به ایران برانگیخت. نقاشی هایی را که داشت به او نشان داد و درخواست کرد با بررسی آنها دریابد کدامیک از آنها هنرمندانه تر و دقیق است. از میان آنها نگاره های پیکره سنگی پرسپولیس از همه گیراتر بود. زیرا چند نقاشی از یک موضوع دیده می شد که با یکدیگر تفاوتهایی داشته و کنجکاوان پیشین با ناپختگی و در زمانهای گوناگون کشیده بودند. سپس به او آموخت که یادمانها را چگونه باید بررسی کرد و به ویژه ارزش رونویسی دقیق از نوشته های باستانی را به او یادآور شد. اولنین یادداشتهایی به کرپورتر داد که درآن روش بررسی یادمانها و رونوشت برداری از نوشته های کهن در آنها نوشته شده بود. سرانجام به کرپورتر پیشنهاد کرد به ایران سفر کرده و آن یادمانها را دوباره با دست هنرمند خود نقاشی کرده با خود بیاورد.

کرپورتر که شیفته ایران و تاریخ باستانی آن شده بود از این پیشنهاد شگفت زده گشت. با خوشنودی بسیار آنرا پذیرفت و آماده سفر به ایران شد. پیش از آماده شدن، خواندن کتابهای کلاسیک مانند تاریخ هرودوت، کتابهای کزنفون، استرابون و... را آغاز کرد. همچنین نسخه ای از پژوهشهای «دوساسی» و «گروتفند» را درباره سنگنبشته های باستانی و رازگشایی آنها خواند. پسان تر خود کرپورتر درباره اولنین که او را شیفته ایران باستان کرده بود، چنین نوشت:

« ]اولنین[ او را برآن داشت که خط به خط رونویسی کند، چه نوشته های سالم و چه نوشته های آسیب دیده، هرچه که می توانست ببیند نقاشی کرده یا رونویسی کند، نماها، سیماها و چهره های مردم، ویژگی و خط چهره ها و سبک جامه ها را با موشکافی و آوردن همه ریزه کاری ها و...»

یک روز پیش از آغاز سفر نامه ای از اولنین بدست پورتر رسید که در آن بازهم ارزش نگاره ها یادآور شده و هدفهای این مسافرت چنین دسته بندی شده بود:

1-      نقاشی دقیق از یادمانهای پرسپولیس، نقش رستم، دشت مرغاب، نقش رجب و دیگر یادمانها

2-      رونویسی از سنگنبشته ها

3-      بررسی و پژوهش درباره اینکه کدامیک از نگاره هایی که کنجکاوان پیشین کشیده بودند، به حقیقت نزدیک تر است.

در نامه از کرپورتر درخواست شد تا جایی که توان دارد از هرچیزی که دید نقاشی کند، حتی از سنگهای شکسته و آسیب دیده! بویژه از او خواهش شد که سنگنبشته ها را جدی گرفته و هرچه دید چه میخی، چه پارسی میانه، چه زند، حتی پارسی کنونی و تازی را نسخه برداری کرده و به سادگی از آنها نگذرد. در پایان نامه اولنین برای کرپورتر آرزوی پیروزی و نقاشی دقیق از سازه های کهن را نموده است.

رابرت کرپورتر در 6 آگوست 1817 سن پترزبورگ را به سوی «ادسا» (Odessa) در اکراین ترک کرد. از ادسا می خواست سوار کشتی شده به استانبول برود، اما آگاهی یافت که بیماری طاعون سراسر استانبول را گرفته است. پس برنامه اش را تغییر داد و از راه قفقاز، گرجستان و ارمنستان رهسپار ایران شد. چند سال پیش از آن نبردهای سنگین ایرانیان و روسها با پیمان نامه ننگین گلستان پایان یافته بود. کرپورتر از کوههای قفقاز گذشت و خود را به تبریز رساند. در تبریز با عباس میرزای قاجار دیدار کرد و هنگامیکه عباس میرزا می خواست به تهران بیاید، از او درخواست کرد که تا تهران همراهش باشد. ایرانیان همیشه و در سراسر تاریخ با هر حکومتی که داشتند، مردمانی میهمان نواز و با مرام بودند. عباس میرزا پیشنهادش را پذیرفت و هردو به سوی تهران به راه افتادند.

کرپورتر در راه خود هر چیزی را که می دید و می توانست، نقاشی می کرد. از آداب و رسوم ایرانیان، آداب پوشش و جامه های رنگارنگ آنان، کوهها، دشت ها و چشم انداز های گوناگون یا یادداشت برمی داشت یا نقاشی می کرد. تلاش او این بود که تنها درباره یادمانهای باستانی نقاشی یا یادداشت نداشته باشد، بلکه سرزمین ایران و مردمش را بیشتر شناخته یا سازه های باستانی دیگری را که هنوز هیچکس درباره آنها آگاهی نداشت پیدا کند.

در تهران کرپورتر نخست نقشه ای از ایران کشید و راهی را که می بایست می پیمود روی نقشه آشکار کرد. عباس میرزا که دیگر او را می شناخت، در یک دیدار شاهانه او را به فتحعلی شاه معرفی و درباره چیره دستی او در نقاشی با شاه سخن گفت. فتحعلی شاه که هنرهای او را دید از کرپورتر خواست تا یک نقاشی گرانبها از او داشته باشد. نگاره ای که کرپورتر از فتحعلی شاه کشید بهترین و زیباترین چهره ای است که شاه قاجار را در سیمای واقعی خود با تاج و گوهر و جامه های گرانبها نمایش داده و سیمای اندوهناک او را که به احتمال بسیار به خاطر شکست ارتش ایران از روسها بود، نمایان می سازد.

کرپورتر در تهران از تشریفات دربار و همچنین زندگی مردم تهران یادداشت برداشت. آنگاه رهسپار اصفهان شد و آنجا شیفته خیابان چهارباغ، میدان نقش جهان، زاینده رود و سازه های زیبای ایرانیان در روزگار صفویان گشت. پس از آن به سوی پارس در جنوب رفت.

در دشت مرغاب او ساختمان سنگی چهارگوش را بررسی کرد. بیرون و درون آنرا با موشکافی بسیار دید و از این بررسی و همسانی ساختمان سنگی با آنچه که در کتابهای کلاسیک درباره آرامگاه کوروش نوشته بودند، به این رسید که همچنانکه پیشتر گروتفند نیز در آلمان گفته بود، این ساختمان سنگی همان آرامگاه کوروش بزرگ است. پس برپایه نوشته های آریانوس و استرابون تلاش کرد ساختمان آرامگاه بویژه سقف آنرا آنچنانکه در روزگار هخامنشیان برپا بود در پندار خود بازسازی کرده نگاره ای به یاد ماندنی از آرامگاه را آنگونه که در روزگاران کهن بود، بکشد. نگاره ای که آرامگاه را سه بعدی نشان داده و آدمی با دیدن آن گمان می کند آنسوی ابرهای تاریخ را می نگرد. آشکار است که کرپورتر در جایی بسیار نزدیک به آرامگاه در سوی شمال غربی آن روبروی آن ایستاده و تابلوی نقاشی اش را روی پایه ای گذاشته هنگامیکه به این آرامگاه می نگریست در پندارش تلاش می کرد خطوط و زاویه های آنرا بازسازی کرده با قلم خود روی تابلو بکشد. او در نقاشی این آرامگاه تلاش کرد نگاره هایی که از کنجکاوان پیشین به همراه داشت بازبینی کرده و کاستی های آنها را اصلاح کند.

نگاره او از آرامگاه کوروش بزرگ بسیار هنرمندانه، زیبا و تخیلی بود. خط سنگهای پایه و اتاق به درستی نشان داده شده است. سقفی که آریانوس زمانی از گفته آریستوبولوس یاد کرده بود، در این نقاشی بسیار برجسته و دست نخورده و تناسب خط ها بسیار دقیق است. اما با این همه، در نقاشی او از آرامگاه، در ساختمان اندکی بزرگتر از آنچه که هست نشان داده شده است که به احتمال بسیار به دلیل زاویه دیدی بود که از جای ایستادنش داشت. صدو پنجاه سال پس از آن «دیوید استروناخ» اسکاتلندی (David Stronach) نشانه هایی از یک «خورشیدی» را بر پیشانی سقف آرامگاه یافت که نه کرپورتر و نه دیگر کنجکاوان پیش از آن آنرا ندیده و برای همین در نگاره کرپورتر این خورشیدی دیده نمی شود. ما آرزو می کنیم که بتوانیم درباره این خورشیدی و اندیشه های نمایش آن بر پیشانی آرامگاه که به گونه شگفت انگیزی مانند نمایش خورشیدی های هنر ساختمان سازی «گوتیک» در اروپای شمالی است، یک بررسی انجام دهیم   (ا. پریان).


کرپورتر در دشت مرغاب سازه های کهن را دید و درباره آنها با موشکافی نوشته تلاش کرد یادداشتهای موریه و اوزلی را آنجا بازبینی کند. برخی از سازه ها از آن زمان تاکنون بسیار آسیب دیده یا حتی از میان رفته اند. پس نوشته های او درباره بررسی آنها بسیار ارزشمند است. از میان این سازه ها، پیکره مرد بالدار او را سخت خیره کرد. کرپورتر در نگاه به این پیکره آن اندیشه هایی را دید که پیشتر در کتاب عهد عتیق درباره کوروش بزرگ دیده بود. آرایش جامه، تاج شاخ مانند با گوی های روی آن، کلاه پیکره و بالهای آن را با دقت بسیار نگریست و نوشت. پس به باور کرپورتر این پیکره و سازه های این دشت، پس از گشایش بابل و آزادی یهودیان برپا شده و همه این سازه ها از آن کوروش بزرگ است. کرپورتر دیگر شک نداشت آن دشتی که در آن ایستاده بود، جایی جز پاسارگاد باستانی نیست.

او چنان شیفته پیکره مرد بالدر شد که نگاره ای از آن کشید. نگاره ای که این پیکره را در همان دهه های نخست سده نوزدهم نمایش می داد. تنها بالها اندکی خمیده شده و چهره پیکره با تخیل او بازسازی شده است. این نگاره از آنجا بسیار ارزشمند است که سنگنبشته را فراز پیکره نمایش می دهد که شوربختانه در زمانی پیش از آغاز کاوشهای نوین از میان رفت. سنگنبشته ای سه زبانه که نویسه های آن در این نگاره با دقت بسیار کشیده شده است. ما می دانیم این نوشته درست مانند همان نوشته CMa که هم اکنون در در آن ویرانه ها دیده می شود، بوده است. پیام کوروش بزرگ که به سادگی و بی پیرایگی از ژرفای تاریخ این سرزمین چنین می گفت: من کوروش شاه هخامنشی.


در جستاری دیگر نوشته های کرپورتر را درباره دشت مرغاب بیشتر خواهیم خواند. کرپورتر سپس از دشت مرغاب به نقش رستم رفت. آنجا آرامگاه شاهان بزرگ و پیکره های ساسانی را دید. او نگاره ای از سراسر کوه کشید که در آن چهار آرامگاه هخامنشی به همراه پیکره های ساسانی در آن به زیبایی نمایان است. سپس یکی از آرامگاهها را برگزیده      اندازه های آن را درآورده طرحی بسیار زیبا از آن کشید. آنگاه به سراغ ساسانیان رفت. پیکره سوار بر اسب اردشیر پاپکان، پیکره شاه سوار بر اسب که امپراتور روم در برابر آن زانو زده و کرپورتر چهره اش را با سکه ای که از ساسانیان یافته بود، سنجیده شناسایی کرد، پیکره ای از نبرد ساسانیان با دشمنان این سرزمین، بهرام دوم با خانواده اش که کرپورتر درباره آن بسیار نوشت، پیکره نرسی که در آن روزگار تا نیمه در خاک بود و همچنین بهرام چهارم. همچنین دو سنگنبشته به زبان پارسی میانه بدست او رونویسی شد.

کرپورتر در 23 ژوئن 1818 به پرسپولیس بهشت پیکره ها، سازه ها و سنگنبشته ها رسید. در آنجا از شادی در پوست خود نمی گنجید و سرتاسر وقت خود را به نوشتن و نقاشی کردن پرداخت. تا آنجاییکه توانست نقاشی و طرح از پیکره ها و سازه ها کشید و سنگنبشته ها را رونویسی کرد. به ویژه او سخت به پیکره های بالدار خیره شده همچنین هنر پیکره نگاری نبرد شیر و گاو را بررسی کرد. درستی و دقت آنچه که او از پرسپولیس گردآورد، پسان تر بدست باستان شناسان و پژوهشگران تایید شد. او سراسر تخت جمشید را پیمود. اندازه ها، درازا و پهنای کاخها، فاصله ستونها و بلندی آنها و سازه ها را درآورد و نقشه ای با جزئیاتی که در آن زمان دیده می شد، کشید. پس از پایان کار بر آن شد که دیگر به سوی جنوب نرفته و باز گردد. اما در بازگشت راهی دیدار از کوه زیبای بیستون و سنگنبشته نامدار آن شد.


در بیستون او نگاره ای از کوه کشید که در آن دیواره با شکوه فرهاد تراش و همچنین کاروانسرای روزگار صفویان را می توان دید. آنجا او کنجکاو سنگنبشته بزرگ بیستون شد. سنگنبشته فراز دیواره ای بسیار بلند و خطرناک تراشیده شده بود. کرپورتر تا جایی که می توانست از دره پایین دیواره بالا رفت و در آنجا پیکره ها را نقاشی کرد. ما که بارها سنگنبشه بیستون را از نزدیک دیده ایم می توانیم گمان بریم که کرپورتر کجا ایستاده بود و نقاشی می کرد (ا. پریان). اما چون نوشته های میخی از جایی که ایستاده بود خوانا نبود، نتوانست آنها را رونویسی کند و این کار به کنجکاوی دیگر به نام سرهنری راولینسن واگذار شد.

سپس تاق بستان در کرمانشاه را دید. از پیکره های آنجا نقاشی کرد و به نام نخستین کنجکاو درباره آنها نوشت. خسرو سوار بر اسبی تنومند و سراسر زره پوش بود و دیواره ها پر از پیکره های شکار آنچنانکه در داستانهای زیبای ایرانی درباره آن سخن فراوان رفته است. بالای سوار زره پوش آیین با شکوه پیشکش نماد پادشاهی به شاه ساسانی دیده می شد. در تاقی دیگر دو شاه ساسانی ایستاده در کنار یکدیگر و کنار آنها نوشته ای به پارسی میانه دیده می شدند و در آنسوی دیگر شاهی دیگر نماد پادشاهی را می گرفت.


کرپورتر با همه شیفتگی که به پیکره ها و سازه های ایرانی داشت، اما همیشه از یک چیز گله مند بود. چرا این پیکره ها طبیعی نیست؟ چرا اندازه شاهان از کسان دیگر بزرگتر هستند. تناسب و جنبش و نیز توجه به اندام ها در پیکره ها دیده نمی شود. کرپورتر این پیکره ها را با پیکره های هنر یونانی و رومی که در آنها روح حرکت و احساسات در آنها دیده می شدند می سنجید و از اینکه پیکره های ایرانیان باستان خشک و خام تراشیده شده اند، ناخوشنود بود. آری! اگر کرپورتر خود مثلا به فرمان اردشیر پاپکان از او نگاره بر می داشت، می توانست او را چنانچه در میدان نبرد فرمان یورش به دشمنان را صادر می کرد و سوار بر اسبی تنومند بود که آن اسب پاهای جلویش را بلند کرده نمایش دهد. اما اشکال کار کرپورتر این بود که تنها به جنبه هنر و درست گرایی پیکره ها توجه می کرد نه به جنبه تاریخی و دگرگونی های هنری پیکره تراشی و او تا حدی حق داشت. زیرا هنوز هنرهای پیکره تراشی اکدی، مصری، هندی و... و اثر آن بر هنر ایرانیان باستان، در آن روزگار شناخته شده نبود.

پس از آن کرپورتر در سال 1819 به تهران بازگشت و به پاس نگاره بسیار زیبایی که از فتحعلی شاه کشیده بود، نشان رسمی شیر و خورشید را از او دریافت کرد. کرپورتر زمانی دیگر به بغداد رفت و در آنجا به گروه باستان شناسی «کلاودیوس جیمز ریچ» (Claudius James Rich) برخورد کرد. آنها شهرهای کهن بابل و نمرود را کاوش می کردند. او نگاره هایی از یافته های آنها کشید. سپس به استانبول رفته از آنجا به سن پترزبورگ بازگشت.

در مارس 1820 به سن پترزبورگ رسید. آنجا اولنین از دیدن کرپورتر سخت شادمان شد. کرپورتر شش نگاره گرانبها را به تزار الکساندر یکم پیشکش کرد که پسان تر به «موزه آسیایی آکادمی دانش» داده شد. سپس از آنجا به لندن و پاریس شتافت تا نوشته ها و نگاره هایش را سر و سامان داده به چاپ رساند. آلبومی از زیباترین نقاشی هایش که بیشتر آنها از یادمانهای کهن ایران کشیده شده بود، گردآوری شده و برای اولنین در سن پترزبورگ فرستاده شد. این آلبوم هم اکنون در کتابخانه عمومی آن شهر نگهداری می شود. اولنین سپاس خود را از دستاوردهای کرپورتر از سفر به ایران چنین گفت:

«کاری بسیار سخت، با شهامت و با احترامی بس فراوان و مسافرت به جنوب ایران تنها برای دانش و هنرهای فاخر با پیروزی کامل انجام شد ... اگر چه رونوشت های دقیق از نقاشی های شرقی و کندوکاوها هم همان بررسی را انجام می دهد اما نقاشی های اصل، همیشه نیروی دستهای آزاد هنرمند چیره دست را پاس خواهد داشت و آنها یادگاری هایی تقلید نشدنی هستند. پس مجموعه پیشکش شده کرپورتر به کتابخانه عمومی شاهی، ارزشی بی پایان و والا برای پژوهشگران، هنرمندان و دوستاران هنر خواهد داشت.»

اولنین تلاش کرد به پاس کار ارزشمند کرپورتر نشان ویژه «سن ولادمیر» (St Vladimir) یا «سن آنا» (St. Anna) را با الماس های فراوان برای او بگیرد. با این همه تزار یک حلقه الماس با نشان امپراتور را به او پیشکش کرد. کرپورتر تلاش کرد کتاب یادداشتهایش به فرانسه نوشته و نسخه ای از آنرا به سن پترزبورگ فرستاد. در سال 1822 او دونگاره زیبا و گرانبها از جامه های گرانبهای ایرانی کشید و باز هم آنها را به روسیه فرستاد و در انگلستان شماری از عتیقه هایی که در سفرش پیدا کرده بود، به موزه های بریتانیا، اسکاتلند و ایرلند پیشکش کرد.

افزون بر نگاره هایی زیبا که او به روسیه فرستاد، دستاورد سفرش به شرق کتابی بود که دفتر یادداشتهایش را دربر می گیرد. «مسافرتها به گرجستان، ایران، ارمنستان، بابل باستانی و... در سالهای 1817، 1818، 1819 و 1820» (Travels in Georgia, Persia, Armenia, Ancient Babylonia. &c, &c, During the years 1917, 1818, 1819, 1820) در دو شماره سالهای 1821 و 1822 در لندن به چاپ رسید. این کتاب که یادداشتهای کرپورتر در مسافرتش بود، چشم اندازی روشن از ایران آنروز و زندگی ایرانیان را به همراه آنچه که او از یادمانهای باستانی دید، دربرابر دیدگان می گذارد. همچنین 90 نگاره، طرح، گراف و نقشه زیبا را که اصل آنها با رنگ روغن هندی کشیده شده بود، در آن دیده می شود. بخشی نیز از تاریخ ایران از روزگاران باستان تا زمان فتحعلی شاه نوشته شده است. با این همه نسخه مادر این یادداشتها که هم اکنون در «کتابخانه بریتانیایی» نگهداری می شود، دارای بیش از 200 نگاره، نقشه و گراف با اندازه های بسیار بزرگتر از نسخه به چاپ رسیده است. ارزش دیگر این یادداشتها در آن است که نخستین نوشته ای است که با هدف بررسی یادمانهای ایران کهن آماده شده و بهتر بگوییم نخستین رساله باستان شناسی است. یادداشتهای مسافرین پیشین تنها دارای بخشی کوچک و گذرا از سازه های ایران باستان بوده بیشتر آنها دربرگیرنده موضوعات دیگر هستند.

کرپورتر در سال 1825 به نام کنسول بریتانیا به ونزوئلا رفت و 15 سال آنجا ماند. در آنجا هم نقاشی کشید که نگاره انقلابی آمریکای لاتین «سیمون بولیوار» (Simon Bolivar) در میان آنهاست. در سال 1841 به انگلستان و چندی پس از آن برای دیدن دخترش به سن پترزبورگ بازگشت. پایان زندگی او روز 4 می سال 1842 بود که در کنار آرامگاه همسرش که سال 1826 درگذشته بود، به خاک سپرده شد.

او در بسیاری از هنرها بویژه نقاشی و همچنین مستند و درست نویسی سرآمد روزگار خود بود. اما بیشترین نامداریش برای یادداشتهایی بود که از دشت مرغاب و تخت جمشید نوشته دهها نقاشی را از یادمانهای آن جایگاههای کشیده بود. پس به گفته «بارنت» (R. D. Barnett) او را باید یکی از «برجسته ترین پیشگامان باستان شناسی شرق» دانست. نقاشی های او بود که کنجکاوی دیگر هنرمندان و همچنین شرق شناسان را به ایران باستان سخت برانگیخت. پسان تر یک آکادمی فرانسوی گروهی باستان شناس را که در میان آنها «فلاندین» و «کست» (Architect P. Coste & E. Flanden) نیز بودند، برای بررسی یادمانهای باستانی ایران به این سرزمین فرستاد. گروهی که آنان نیز به پیروی از «سر رابرت کرپورتر» نگاره هایی زیبا از دشت مرغاب، پارسه و دیگر یادمانها کشیده یادمانهای کهن این سرزمین را بررسی کردند. نگاه به نگاره های کرپورتر نشان می دهد که بسیاری از سازه های ایران کهن از آن روزگار تاکنون دچار آسیب دیدگی فراوان شده اند.

نظرات 8 + ارسال نظر
آرزو رضایی شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 05:50 ب.ظ

از اطلاع‌رسانی سپاسگزارم . در نخستین فرصت می‌خوانم و نظرم را می‌گویم .
شاد باشید

فرشید یکشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 04:37 ق.ظ http://www.farshidh.blogfa.com

درود دوست عزیز
سپاس از تلاشی که در راستای افزایش آگاهی انجام می دهید...
دست مریزاد

کیوان محمودی دوشنبه 7 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 10:58 ب.ظ http://immortals.blogfa.com

جناب پریان متنی بود محققانه،پاکیزه و شیوا از فونت خیلی خوبی هم استفاده شده است.شاید من هم این روش را برای نشر مطالب در پیش بگیرم.نقاشی هایی که این سیاحان از نگاره ها و آثار باستانی سرزمین ما کشیده اند و شرحی که از آنها ارائه کرده اند امروزه بسیار پر بهاست.شاد و پیروز باشید

بهزاد سه‌شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 06:39 ب.ظ

درود بر استاد فرهیخته ا.پریان گرامی
مطالب بسیار جالب به همراه قلم شیوای جنابعالی چون همیشه ما را صاحب در گرانبهای دیگری نمود.شخصاْ برای زحماتی که متحمل می شوید سپاسگذارم.
جناب ا.پریان
آیا در خصوص حجاری مهرداد اشکانی در بیستون (پایین دست حجاری داریوش بزرگ) طرحی از این طراح اندیشمند موجود است؟ چون در حال حاضر تقریباْ دیگر چیز زیادی از این حجاری ارزشمند باقی نمانده است!!

بهزاد جمعه 11 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 02:50 ب.ظ

درود بر استاد گرامی ا.پریان
ضمن سپاسگذاری از زحمات بی شائبه شما استادفرهیخته خواهشمندم میل خود را چک نمایید ایمیل دارید.

آنتی پورپیرار شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 04:06 ب.ظ http://naria2.blogfa.com

درود بر جناب ا . پریان ارجمند

مطلب محققانه و ارزشمندی بود. با سپاس فراوان

آریا ماد کرد پنج‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 03:26 ق.ظ http://kurdirani.persianblog.ir

دوست گرامی من فقط این را بگویم که‌* چی بودیم و چی شدیم*
موفق و کامروا باشید

داریوش چهارشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 11:11 ق.ظ http://darius1.blogfa.com

بسیار خوشحالم که با شما اشنا شدم
شاد باشید و تدرست

سپاسگذار شما هستم و موفق باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد