آسمانه ایران کهن The Heaven of Ancient Iran

پژوهشهای ایران باستان و زبانهای کهن On the ancient Persians civilization and old Iranian languages

آسمانه ایران کهن The Heaven of Ancient Iran

پژوهشهای ایران باستان و زبانهای کهن On the ancient Persians civilization and old Iranian languages

دشت مرغاب و پردیس پاسارگاد

 گشتاری در پاسارگاد 

بخش سوم: دشت مرغاب و پردیس پاسارگاد 

 سسسس

اگر به پای ساختمان سنگی چهارگوش در دشت مرغاب بروید، سنگهای آنرا بسیار فرسوده و خشن خواهید یافت. هزاران سال بود که بارش باران، باد و تابش آفتاب به آن خورده و برخی نادانان نیز تیشه بر پیکرش زده بودند تا تکه هایی از آن را بردارند. اما هنگامیکه به این ساختمان پیر نگاه کنید، درخواهید که چگونه با همه این گزندها او همچنان پابرجا و با وقار در دل دشت مرغاب ایستاده است. ساختمانی که درست مانند فرهنگ و تاریخ پدیدآورندگان آن هزاران سال فراز و نشیب را دید و زخم هایی بسیار به آن خورد. اما با این همه او بسیار جان سخت تر این سخنان بوده و رازهایی را از گذشته هایی بس دور در خود نهفته نگه داشته است.

از دور که به این ساختمان بنگرید، در سنجش با کوههای پیرامون دشت مرغاب، آنرا کوچک خواهید یافت اما با نزدیک شدن به آن، سنگهایی بس بزرگ را چیده شده در کنار هم و پلکانی می بینید که به پیشینیان حق خواهید داد که آوردن و چیدن این سنگها و برپایی ساختمان را کار دیوهای درخدمت جمشید و سلیمان بدانند. آنها چنان بر روی هم چیده شده اند که آدمی گمان می برد که به کوهی کوچک سنگی می نگرد. نمای پلکانی آن زیبایی ویژه ای به آن بخشیده و اگر به کنار آن رفته و به پایه های آن نگاه کنید، آنرا سه ردیف پلکانی با سنگهای بزرگ خواهید یافت................. 

برای دریافت متن کامل این جستار می توانید با آدرس s.amiriparian@gmail.com مکاتبه فرمایید. سپاسگذارم

نظرات 5 + ارسال نظر
کیوان محمودی شنبه 4 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 04:32 ب.ظ http://immortals.blogfa.com

جناب پریان نوشته زیبایی بود شاد و پیروز باشید

آرزو رضایی چهارشنبه 8 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 04:24 ب.ظ http://minoyekherad_iran.persianblog.ir/

درود
چندی پیش عکسهایی از کاوشها و مرمتهای علی سامی ، بر آرمگاه کورش بزرگ دیدم که برایم جالب بود . اکنون با این نوشته ها ، بر شدت اشتیاق من بر دانستن اضافه شد.
ولی پیرامون یک مسئله : هنوز کاملا مشخص نیست که مغان همان موبدان بوده باشند؛ پس بعید نیست که خودشان به چپاول می پرداختند. گفته می شود ؛ ممکن است مغان از نژاد سامی بوده باشند که همراه کورش بزرگ از میان رودان به ایران آمده اند . پس این حساب نگهداری آنها از آرامگاه نمی توان شگفتی آور باشد .
شاد زیوید

آرزو رضایی پنج‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 05:40 ب.ظ

درود
دوست گرامی ام !
از توضیحاتتان سپاسگزارم . در پاسخ جملات خودتان را هم می آورد. جملات داخل کمانک ، پاسخ من است :

اما تاکنون آشکار نشده که مغان از نژاد سامی بوده باشند و بررسی این امر نیاز به پژوهشهایی بسیار گسترده در نوشته های کهن و نیز بررسی های اسطوره شناسی و باور مردمان ایران باستان و مردم میان رودان دارد.
( بله ، موافقم . ولی چنین نظریه ای مطرح شده است . )

هرودوت مغان را یکی از قبیله های مادی می داند و داریوش بزرگ در سنگنبشته بیستون (نسخه بابلی) گئوماته مغ را مادی دانسته و واژه «گئوماته» خود واژه ای ایرانی است. مغ ها در روزگار هخامنشیان در سراسر شاهنشاهی هخامنشی پخش شدند و بویژه رد پای آنها و نیایشها و انجام مراسم آیین زرتشت در میان رودان و آسیای کوچک ردیابی شده است که برای نمونه می توان به یافته های داسکلیون اشاره کرد.
( در اینکه مغان ساکن سرزمین مادها بوده اند ، تردیدی نیست . ولی در اینکه آنها مادی بوده اند ، تردید وجود دارد . داریوش نیز پس از کشتن گئوماته ی مغ ، دستور داد تمامی مغان را بکشند. مردم نیز در آن روز تا شب بیشتر آنها را کشتند . تا سالیان دراز پس از ماجرای بردیای دروغین ، روز کشته شدن گئوماته ی مغ ، مغ کشان نام داشت و مردم مغان را می کشتند و جشن نیز می گرفتند. در صورتی که مغان آریایی نژاد و بزرگان دین بودند ؛ نمی بایست دشمنی میان مردم و مغان وجود داشته باشد . می دانیم که مادها و پادشاهان هخامنشی دشمن نبوده اند . )
همین آداب و آیین مغان را که با آیین زرتشت پیوسته بود، پسان تر در روزگار اشکانیان و ساسانیان در همین سرزمین های میان رودان و آسیای کوچک باز می بینیم. شگفت انگیز است که کرتیر نیز در سنگنبشته کعبه زرتشت بگونه ای به این نکته اشاره دارد که هنگام پیروزی های شاپور یکم و گشایش سرزمین های میان رودان و آسیای کوچک او آتشکده های زرتشتیان و مغان را که بازمانده همان مغان کهن بودند، دیده و آیین های آنها را سروسامان داده است.
شاید این سخن درست باشد که سرچشمه و ریشه مغان گروهی بوده اند که ایرانی نژاد نبوده و بازمانده مردمانی کهن تر در غرب ایران بوده باشند، اما در اینکه آنها پسان تر در روزگار هخامنشیان دست اندرکار آیین زرتشت شدند، شکی نیست.
( در نگاه نخست چنین به نظر می آید. ولی نباید دو نکته را دور از نظر داشت . پادشاهان ساسانی به زروان گرایی متمایل بوده اند . نکته دوم ارتباطی است که مغان با زروان گرایی دارند . مغان آداب و روسومی شگفت اور داشته اند . به طوری که پس از برافتادن زروانیت ، خود پادشاهان ساسانی به مبارزه با مغان پرداخته اند . آنها برای راضی نگه داشتن نیروهای اهریمنی نیز قربانی می کردند و آدابی داشتند که به شدت با آداب کیش زرتشتی مغایر بوده است .)
من هنوز به بحث های زبانشناسی واژه «مغ» متمرکز نشده ام اما به باور من در واژه «موبد=مغ+پت=مگو+پت» می توان رد پای همان واژه مغ را یافت (مهر یافت شده از روزگار ساسانیان که بر روی آن نوشته شده: بفرک مگوپت مسن».
( احتمال می دهند ریشه ی واژه مغ ، مه گه اوستایی باشد . در اوستا یک بار این واژه آمده است. ولیکن در حد احتمال است. دو نکته ی نسبتا قطعی وجود دارد : ۱/ واژه ی تازی مجوس بر گرفته از مغ است . ۲/ واژه ی انگلیسی مجیک نیز از همین واژه گرفته شده است. چرا مغان می توانستند اعمالی جادویی و خارق العاده انجام دهند. بنابراین در زبان انگلیسی معنی جادو و جادوگری از مغ اقتباس شد. )

ضمنا بله درست است که در آن شرایط نابسامان یورش اسکندر گجسته هر کسی می توانست به آرامگاه کوروش دستبرد زده باشد، شاید هم مغی هم زمانی خواسته از این آشفتگی استفاده کرده باشد اما به گمان من با توجه به نوشته های کلاسیک و منش زرتشتی آنها دور بود که آنان حتی در آن آشفتگی به آرامگاه آن مرد بزرگ بی احترامی کرده باشند.
(بله ، ممکن است مغان به غارت پرداخته و ممکن است تا پای جان از آرامگاه محافظت کرده باشند . هیچ کس نمی داند ! )
شاد زیوید

آرزو رضایی شنبه 11 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 11:42 ب.ظ

روزگار نیک
از توضیحاتتان بسیار سپاسگزارم . امشب فرصت یافتم تا دقیقا بخوانمش . با این حال برایم قانع کننده نیست . اجازه دهید کمی بیشتر مطالعه کنم .

درود بر شما خانم رضایی
یکی نبودن دیدگاهها و حتی جدل درباره آنها میان افراد بسیار طبیعی بوده و اساسا دانش و پیشرفت آن به گفتگو و کنکاش میان افراد بستگی دارد.
من از گفتگو حتی کنکاش دانشی بسیار لذت برده و اگر دیدگاهم با دیگران یکسان نباشد با گفتگو دست اندرکاران و صاحبنظران تلاش می کنم که نخست دانش خود را افزون نموده دوم راهی برای پاسخ به پرسش ها بیابم. با سپاس

بهزاد سه‌شنبه 21 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 09:22 ب.ظ

درود بر جناب ا. پریان گرامی
در ابتدا بازهم تشکر فراوان بنده را برای مطالب دسته اول و آموزنده تان پذیرا باشید.
و اما مطلبی که همیشه در هنگام بازدید از پاسارگاد ( مجموعه کاخها و مقبره کوروش کبیر ) نظر بنده را به خود جلب کرده و تاکنون جوابی برای آن نیافته ام وجود آثار خراشهای زیادی بر روی ستونها و تخته سنگهای مقبره کوروش کبیر بوده است که در نگاه اول چنین به نظر میرسد که با میخ یا چیزی شبیه آن این خراشهای بی معنی را بر روی سنگها ایجاد کرده باشند لیکن با دقت بیشتر و چند مورد نمونه برداری از روی خراشها آنها را دقیقاْ شبیه خطوطی که اصطلاحاْ خطوط هندسی نامیده شده است یافتم.مجموع کل این خراشهای نامرتب در کل مجموعه شاید متجاوز از صدها مورد باشد لیکن همه این خراشها مربوط به یک مجموعه حداکثر چهل تایی است
البته بنده از مسئولین مجموعه علت وجود این خراشها را جویا شدم که آنها احتمال می دادند این خراشها کار کودکان و افراد بی مسئولیت بوده باشد ولی این احتمال به نظرم قانع کننده نیست . در ضمن چند عکس از این اشکال تهیه کرده ام که در صورت صلاحدید برایتان میل خواهم نمود.

درود بر شما دوست گرامی و فرهیخته بهزاد
بسیار از شما سپاسگذارم. اندیشه کنجکاو شما را آفرین می گویم و برایتان آرزوی بهنودی و شادی در سراسر زندگی
اما! آنطور که از یادداشت ارزشمند شما متوجه شدم تلاش می کنم پاسخ شما را بدهم:
بر سنگهای سکوی سترگی که در دامنه تپه ای در دشت مرغاب بوده و به آن «تل تخت» گفته شده و بررسی های استروناخ نشان می دهد که یادگار زمان کوروش بزرگ است، نشانه هایی هندسی یا بهتر بگویم علامتهایی دیده می شود. استروناخ این نشانه ها را بررسی کرده و شمار آنها را بیش از 70 علامت برشمرده است. با بررسی هایی که او انجام داده و همچنین مطالعات تطبیقی با آثار باستانی دیگر در لیدی آشکار شد که این نشانه ها، به راستی علامتهایی است که کارگرانی که در آن روزگار این سکو را بنیان می گذاشتند (یعنی در همان روزگار کوروش بزرگ)، آنها را برجای گذاشتند. آنها در حقیقت علامتهایی بودند که نشان می داد که سنگهای تراشیده شده توسط چه گروه از کارگران تراشیده شده و بار سنگها را چه کارگرانی به پاسارگاد آورده اند.
این نشانه ها بیشتر دایره مانند، برخی از انها مانند علامتهای هندسی برخی از آنها مانند H، برخی دیگر مانند U، و... هستند.

اما بر سنگهای آرامگاه کوروش بزرگ یا ستونهای کاخهای S و R و P این علامتها دیده نمی شود. بر عکس خطوطی دیگر دیده می شوند.
در باره آرامگاه تا آنجا که من آگاهی دارم باید بگویم که ردیف نخست پلکان آرامگاه دو طبقه سنگ چیده شده بر روی هم دارد. سنگهای طبق پایین بسیار خشن تر از طبقه بالاست. بررسی ها نشان می دهد که به این خاطر خشن است که این طبقه از ردیف اول در زمان ساخت و در زمان هخامنشیان زیر خاک بوده و در سده های دیگر اطراف آرامگاه گودبرداری شده و طبقه پایین سنگها از زیر خاک بیرون افتاده است. پس در هنگام ساخت آرامگاه نیازی به صاف کردن سنگهای طبقه نخست از ردیف اول نبود.
اما گذشته از تاثیر باران و باد و آفتاب با گذشت سده ها، بر برخی از سنگهای آرامگاه کوروش بزرگ و همچنین دیگر سازه های پاسارگاد آثاری از شانه سنگتراشی دیده می شود که در نگاه نخست چیزی مانند خراشیدگی را نمایش می دهند.
باید بگویم سازه های پاسارگاد در روزگار کوروش بزرگ و کمبوجیه برپا شده و از هنر ایونی و لیدی استفاده شده و در برش سنگها و بلوکها و همچنین ستونها از ابزاری استفاده شده که شانه و خطوط سنگتراشی را بر سنگها نمی انداخت (برعکس سازه های تخت جمشید و همچنین نقش رستم که شانه های سنگتراشی در آنها بسیار نمایان است).
اما اگر بلوکهایی سنگی در آرامگاه کوروش بزرگ یا پاسارگاد دیده می شود که آثار خطوط سنگتراشی در آن دیده می شود، بررسی های باستان شناسی نشان می دهدکه این خطوط سنگتراشی مربوط به تعمیراتی است که در زمان بعد از کوروش در این ساختمانها صورت گرفته و مثلا در آن سنگی را با سنگ تراشیده شده جدیدی عوض کرده بودند.
گدشته از این آثار اتصالات سنگها به هم (که با بستهای دم چلچله ای به هم بسته شده بودند) در سنگهای پاسارگاد دیده می شود.
اما برخی از خراشیدگی ها هم می تواند مربوط به نقوشی باشد که در روزگاران دیگر می خواستند بر سنگها نمایش دهند اما به دلیلی نیمه کاره مانده است. مانند این خراشیدگی های نیمه کاره در پاسارگاد، طرحی است که مربوط به زمان ساسانیان است و تنها خطوط خراشیده شده بر سنگها ایجاد شده و ادامه کار به دلیلی متوقف شده است.
و سرانجام برخی از خراشیدگی هم می تواند بدست افراد عادی دیگر در طی زمانها ایجاد شده باشد.

باید به آن مسئولین محترمی که به شما گفتند که این خراشها کار کودکان و افراد بی مسئولیت است گفت، که مگر پاسارگاد مهد کودک است که شما اجازه می دهید کودکان بر سنگهای آن خراش انداخته و اصلا شما در آنجا چه کاره هستید که کودکان و افراد بی مسئولیت می توانند بر سنگها خط بیندازند؟!
من هم با شما هم رای هستم که پاسخی که آنان گفتند به هیچ وجه قانع کننده نیست.
در پایان من از فرستادن عکس های شما بی نهایت سپاسگذار و استقبال می کنم و منتظر دیدن آنها هستم. آدرس ایمیل من s_farnabaaz2006@yahoo.com می باشد.
سپاسگذارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد